امام حسین فریب اهل کوفه را نخورد

امام حسین علیه السلام فریب کوفیان را نخورد

حرم امام حسین(علیه السلام)

جلسه گذشته این مطلب را که حضرت سرانجامِ کار را می دانست، هم از نامه خود امام حسین (علیه السلام)، هم از بعضی خطبه‏های حضرت، هم مکالمات با اشخاص متعدد عرض کردیم. اینها همه مُستَند است. و اختلافی بین شیعه و سُنّی نیست. حضرت به طور کامل می‏دانست که سرانجام حرکتش چیست. حتّی می‏دانست کجا به شهادت می رسد. به عبدلله بن‏عمر با اشاره و کنایه گفت، می‏دانم که سر من را هم کجا خواهند بُرد.

 

حسین(علیه‏السلام) فریب اهل کوفه را نخورد

این‏طور نبود که حضرت ـ‏نعوذبالله‏ـ فردی فریب خورده بر اثر بی‏خبری باشد. چون بعضی‏ها میگویند که چه شد؟ مگر حضرت نمی دانست؟ اینکه حضرت فریب اهل کوفه را خورد، اشتباه است. آقا این حرف را نزنید. این حرف ها صحیح نیست، حالا از هر دهانی بیرون بیاید فرقی نمی کند. با همه این هایی که من جلسه گذشته گفتم، معلوم می شود این حرف ها صحیح نیست. این حرف، حرف بسیار زشتی است که کوفیان امام حسین را فریب دادند.

می‏خواهیم شعور پیدا کنیم و حسین(علیه‏السلام) را بشناسیم

می‏خواهیم شعور پیدا کنیم و امام حسین را واقعاً بشناسیم. این مسائل مربوط به امام حسین(علیه السلام) و مجالس ایشان، گره‏گشا است و اجرها و ثواب‏ها، اینها همه سرجای خودش است، امّا بالاتر از همه این ها شعور پیدا کردن نسبت به حق ائمه(علیهم السلام) به خصوص حسین(علیه السلام) و حرکت او است. خوب پس چرا  با وجود آگاهی امام خود را به کشتن داد؟

 

گذشت از جان در راستای هدف الهی

شما می‏دانید که در باب تعلیم و تربیت، بُرد عمل بیشتر از حرف است. ظاهراً در این شبهه‏ای ندارید که بُرد عمل بالاتر از حرف است. امام حسین(علیه‏السلام) یک درس عملی داد و آن درس این بود که اگر هدفی کلّی و الهی داشته باشی، با ابزار مادّی و شیطانی به هدف نمی رسی. راه رسیدن به هدف الهی چیست؟ ؛ راه رسیدن به هدف الهی، گذشت از این ابزار مادّیت است.  یک‏وقت این ابزار مادّی پیش تو جلوه نکند که خیال کنی با اینها می‏توانی به هدفت برسی؛ یعنی اگر هدف الهی داری، نه باید از تطمیع استفاده کنی و نه تطمیع شوی؛ نه تهدید کنی و نه از تهدید بهراسی؛ نه تحمیق شوی و نه تحمیق کنی.

آنهایی که مقابل امام حسین(علیه‏السلام) بودند، کارشان یا تطمیع بود یا تهدید بود و یا تحمیق. بعد هم شایعه‏پردازی کردند یک دست «بوق» است و یک دست «اسلحه» است با این ها کارِ الهی پیش نمی‏رود. اینها ابزار مادی است و ابزار مادّی برای رسیدن به اهداف معنوی کاربرد ندارد. این اولین درسی است که ما از عمل امام حسین می‏گیریم.

 

برای رسیدن به هدف الهی باید از «جان» هم بگذری

این را هم بگویم که از نظر زندگی دنیایی ما، بالاترین و ارزشمندترین چیزی که برای ما هست، جان ما است. دُرُست است که مال، بستگان و سایر علاقه‏های مادّی هم هست، امّا رأس مخروط برای زندگی و نشئه دنیایی، جان است که امام حسین فاتحه‏اش را خواند! از اول تا آخر گفت هر کسی هدف الهی دارد و بخواهد به هدف الهی‏اش برسد، راهی جز این ندارد که از جان بگذرد. چه در نامه‏اش، چه در خطبه‏هایش، چه مکالمات شخصی‏اش با افرادی که نصیحتش کردند، همین مطلب را مطرح می‏فرمود.

 

از جان‏گذشتگی برای اهداف الهی، سنّتی الهی است:

اهمانطور که خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة»؛ اوّل رأس مخروط را می‏گوید؛ اوّل «أنفسَهم» است، بعد میگوید «أموالَهم»، بعد هم می‏گوید «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّاً فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ».1  یعنی سنّت الهیّه است و اختصاص به هیچ دین خاصّی هم ندارد. 

 

هدف الهی با ابزار شیطانی تحقّق پیدا نمی‏کند. اینکه امام حسین (علیه‏السلام) ابزارهای شیطانی تهدید و تطمیع و تحمیق را به کار نگرفت، به همین جهت بود.

یعنی این ابزار باید فدا و رها شود تا به هدف الهی برسی

«جاودانگی» و «خوشی» را در نشئه دنیا نخواهی یافت!

امام حسین علیہ السلام

 در میان دنیا و آخرت حتی با وجود یقین به معاد تقابلی هست به اینصورت که ماهم می‏خواهیم باشیم و هم می‏خواهیم خوش باشیم. بدانید اوّلاً اینجا از آن «بودِ جاودانه» خبری نیست. زندگی همیشگی و جاودانه برای آن نشئه دیگر است. به تعبیر قرآنی، «دارِ حَیَوان» آنجا است. از طرف دیگر، می‏خواهی خوش باشی؛ بدان خوشی‏های دنیا، خوشیِ ناخالص است؛ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً».2 خوشیِ خالص در نشئه آخرت است. بعد برای دستیابی به آن بود جاودانه و آن خوشیِ خالص، باید از این لذّت آمیخته با درد و از این شیرینی آمیخته به تلخی صرف نظر کرد. حسین (علیه السلام) آمد به شما این را گفت.

امام علی(علیه السلام) فرمودند: «فَلَا یَغُرَّنَّکُمْ مَا أَصْبَحَ فِیهِ أَهْلُ الْغُرُورِ»؛ یعنی فریب آن چیزهایی را نخورید که مغرورین به این حیات دنیوی، فریبش را خوردند. به دو جهت: «فَإِنَّمَا هُوَ ظِلٌّ مَمْدُودٌ»؛ اوّل اینکه این چیزی که می‏بینی، سایه است و نور نیست؛ دوم اینکه خیال نکنی این سایه پایان ندارد! بلکه: «إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ».3 فریب‏خورده‏ها اینها هستند که این ابزارها را به دست می‏گیرند، ولو اینکه به ظاهر هم بگویند ما به مبدأ و معاد معتقد هستیم.

 

«بدتر از بد» کسی است که آخرتش را به دنیای دیگری بفروشد

گاه ممکن است ما برای دنیای خود همه معنویت ها و ارزش های انسانی را کنار بگذاریم و اخرت بفروشیم دنیا بخریم و یک وقت هم نه از همه چیز خود میزنیم که پل پیروزی دیگری شویم و این حالتی است اسف بار. و این آخرین درجه نادانی است .

روایتی از پیغمبر اکرم است که فرمود: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ»؛ بدترینِ مردم کسی است که آخرتش را به دنیا بفروشد، «وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیَا غَیْرِه».4 و بدتر از آن کسی است که بیاید آن نشئه‏اش را بگذارد برای اینکه کسی دیگر به دنیایش، به پول و به ریاست برسد.

 

دین‏دارِ حقیقی، سرِ دوراهیِ دنیا و آخرت دست از آخرت برنمی‏دارد

اگر می‏خواهی بفهمی واقعاً و حقیقتاً متدیّنی یا نه، ببین سرِ دوراهی دنیا و آخرت، کدام را انتخاب می‏کنی؛ اگر دیدی از این مواهب دنیایی گذشت کردی و آن طرف را ترجیح دادی، بفهم دین‏داری. اگر این چنین نبود، برو دین پیدا کن. در روایتی مفصّل از امام صادق(علیه­السلام) از آباء گرامی‏شان، از پیغمبر اکرم نقل می‏کنند که حضرت فرمودند: «ألا وَ مَنْ عُرِضَتْ لَهُ دُنْیَا وَ آخِرَةٌ فَاخْتَارَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَةِ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَیْسَتْ لَهُ حَسَنَةٌ یَتَّقِی بِهَا النَّارَ»؛ کسی که سرِ دوراهی دنیا و آخرت برسد و دنیا را انتخاب کند، روز قیامت خدا را طوری ملاقات می‏کند که دیگر حسنه ای ندارد که بتواند از آتش دوزخ نجات پیدا کند. «وَ مَنِ اخْتَارَ الْآخِرَةَ عَلَى الدُّنْیَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ غَفَرَ لَهُ مَسَاوِیَ عَمَلِهِ».5 امّا اگر آخرت را انتخاب کرد، خشنودی خدا را به دنبال دارد. و این نیز درس دیگری است که از مطالعه واقعه کربلا میگیریم مثل کاری که حر کرد بر سر دو راهی دنیا و آخرت ماند و دنیا با تمام زرق و برقش کنار گذاشت و آخرت را برگزید و تا ابد سعادتمند شد .

 

آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟

مادی گرایان بر این باورند که "هدف وسیله را توجیه میکند" و با هر وسیله ای در احقاق هدف خود می کوشند. اصلاً و ابداً در مکتب الهی یک چنین مطلبی نیست که نیست . هدف وسیله را توجیه نمی‏کند. هدف الهی با ابزار شیطانی تحقّق پیدا نمی‏کند. اینکه امام حسین(علیه‏السلام) ابزارهای شیطانی تهدید و تطمیع و تحمیق را به کار نگرفت، به همین جهت بود. چون دو نشئه دنیا و آخرت در نظر حضرت بود. لذا این حرف درست نیست؛ اتّفاقاً عکس است. یعنی این ابزار باید فدا و رها شود تا به هدف الهی برسی.

پیغمبر اکرم  در سفارشاتی به علی(علیه‏السلام) فرمودند و بعد دعا کردن که " خدایا علی را در این راه یاری بفرمال" پنجمین سفارش این بود :  «وَ الْخَامِسَةُ بَذْلُکَ مَالَکَ وَ دَمَکَ دُونَ دِینِکَ».7 یعنی مال و جانت را در راه دینت بده! این یعنی چه؟ یعنی خیال نکنی این مال و جان ابزاری هستند برای اینکه بتوانی از آنها سوءاستفاده شیطانی کنی؛ نه، مال و جان را باید در راه دین فدا کنی. امام حسین هم همین کار را کرد. نیامد ـ‏نعوذ بالله‏ـ دیگران را با پول و ریاست فریب بدهد یا ـ‏نعوذ بالله‏ـ تحمیقشان بکند و فریبشان بدهد. این‏خبرها نبود.

 

کوفیان اهل فریب بودند، امّا حسین(علیه‏السلام) فریب آنها را نخورد

امام حسین

ممکن است ما در گفتارها ببینیم، حتّی این را ممکن است از خاندان حسین(علیه‏السلام) یا دیگران ببینیم که گفته باشند اهل کوفه اهل فریب بودند؛ کوفیان، پیمان‏شکن بودند؛ و امثال این حرف‏هایی که در باب آنها شنیده‏اید. می‏گوییم بله، در آن شُبهه‏ای نیست‏ که اینها پیمان‏شکن و اهل فریب بودند، امّا بحث در این است که امام حسین فریبِ فریب‏کاری‏های اینها را نخورد.

زینب‏(سلام‏الله‏علیها) وقتی وارد کوفه می‏شود، بعد از که خطاب می‏کند به اهل کوفه: «یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ یَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْل‏».8 ای اهل خدعه و مکر و نیرنگ و خذلان؛ یعنی اینها اهل این کارها بودند؛ بله، امّا معنایش این نیست که امام حسین فریب شما را خورد. دنیا فریب‏دهنده است، امّا اولیای خدا که فریب این دنیا را نخوردند.

علی(علیه‏السلام) آمد یک نگاهی کرد به آن چیزهایی که وارد بیت‏المال شد، گفت: «یَا دُنْیَا غُرِّی غَیْرِی».9 ای دنیا برو دنبال کارت! برای من برق‏برق می‏زنی؟! من که مغرور تو نمی‏شوم؛ من فریب تو را نمی‏خورم. «فَقَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً».10 برو دنبال کارت ای دنیا! سه طلاقه‏ات کردم! این است برخورد اولیای خدا با مظاهر فریبنده دنیا. آنها فریب دهنده بودند، امّا حسین(علیه‏السلام) فریبشان را نخورد و مغرور آنها نشد. پس بیایید امام حسین را بشناسید! این مسائلی که طرح می‏شود، بیایید دقیقاً بررسی کنید. اصلاً این خبرها نبوده و جایی هم نداریم که چنین چیزی بیان شده باشد که حضرت فریب خورده باشند.

اگر می‏خواهی بفهمی واقعاً و حقیقتاً متدیّنی یا نه، ببین سرِ دوراهی دنیا و آخرت، کدام را انتخاب می‏کنی؛ اگر دیدی از این مواهب دنیایی گذشت کردی و آن طرف را ترجیح دادی، بفهم دین‏داری. اگر این چنین نبود، برو دین پیدا کن

حسین(علیه‏السلام) دعوت به حق کرد، ولی کسی را فریب نداد

مطلب دیگر این است که فرق است بین اینکه کسی بخواهد دیگری را فریب بدهد، با اینکه او را دعوت به حق کند. اینها دو چیز است که نباید با هم خَلط شود. بله، امام حسین هم در خطبه‏هایش، هم در نامه‏هایش، هم در ملاقات‏های شخصی‏اش دیگران را دعوت کرد؛ امّا مغرور نکرد. دعوت هم که می‏کرد، وظیفه‏اش بود. باید دیگران را دعوت به حق می‏کرد. هر رجل الهی، وظیفه‏اش این است که دعوت به حق کند. لذا حسین(علیه‏السلام) هم باید همین کار را می‏کرد. اصلاً بر او واجب بود و اگر ـ‏نعوذ بالله‏ـ دعوت نمی‏کرد کارش اشکال داشت. امّا کسی را مغرور نکرد و فریب نداد این موضوع شواهدی روشن دارد.

 

شاهد اوّل؛ هنگام شنیدن خبر شهادت مُسلم و هانی:

امام حسین(علیه السلام)

امام حسین(علیه‏السلام) به منزل زباله رسید. آنجا که رسید یک نامه به دست امام حسین‏(علیه‏السلام) رسید. در آن نامه یکی از مربوطین به امام حسین از کوفه نوشته بود که آقا، مسلم شهید شد؛ هانی، شهید شد؛ عبدالله هم شهید شد. این سه نفر شهید شدند. در تاریخ هست؛ طبری دارد که نامه در دست حضرت بود، آمد بین اصحاب و اینهایی که همراهش بودند، ایستاد و شروع کردند این جملات را گفتن: «بسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ أمَّا بَعدُ فَقَد أتَانَا خَبَرٌ فَظِیعٌ»؛ خبر تکان‏دهنده‏ای به ما رسیده است. خبر چیست؟ قتل مسلم. «قَتلَ مُسلِمِ بنِ عَقِیلٍ وَ هَانِی بنِ عُروَةٍ وَ عَبدِ الله بنِ یَقطُرٍ وَ قَد خَذَلَتنَا شِیعَتُنَا فَمَن أحَبَّ مِنکُمُ الإنصِرافَ فَلیَنصَرِف مِن غَیرِ حَرَجٍ لَیسَ عَلَیکُم ذِمَامٌ».11 اینها شهید شده‏اند؛ هر کسی می‏خواهد برود، برود. هر یک از شما که بخواهد، در برگشتن کاملاً آزاد است و از سوی من حقّی به گردنش نیست. حالا می‏توانی بگویی حسین می‏خواست دیگران را مغرور کند و فریب بدهد؟! ای بی‏انصاف!

 

شاهد دوم؛ شب عاشورا و برداشتن بیعت از اصحاب

اینکه شما شنیده‏اید و در تاریخ هم روایتی از حضرت سکینه(سلام‏الله‏علیها) نقل می‏کنند که در شب عاشورا که حضرت بیعت خود را از همراهان برداشت، ده نفر، ده نفر بلند شدند و حضرت را ترک کردند و رفتند. گفت بروید؛ هر که می‏خواهد برود، برود. باز هم می‏توانی بگویی می‏خواست فریب بدهد؟!

 

شاهد سوم؛ هنگام حرکت کاروان از مکّه

یا باز راجع به آن شبی که می‏خواست از مکّه به سمت عراق حرکت کند، اوّلین خطبه‏ای که حضرت در مکه خواند، فرمود: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلَادَةِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاة»؛ می‏گوید پایان این حرکت، مرگ است. بعد هم می‏گوید: «کَأَنِّی بِأَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلَاءَ»؛ گویا می‏بینم که من را قطعه‏قطعه می‏کنند. شرح ماجرا را می‏گوید و آخر کار هم می‏گوید: «ألا و مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ».12 هر کسی می‏خواهد کشته شود، هر کس می‏خواهد خون قلبش را در راه ما بدهد و با خدا ملاقات کند، با من بیاید. دیگر صفا بالاتر از این؟!

 

تصرّف انسان برتر در کسانی که زمینه هدایت دارند

پس حسین(علیه‏السلام) اصلاً و ابداً کسی را فریب نداد؛ امّا وظیفه‏اش این است که دعوت به حق کند. هم عقلاً و هم شرعاً واجب است بر امام حسین که دیگران را به این راه حق دعوت کند .اما یک نکته‏ای را می‏خواستم عرض کنم که دقیقاً حساب‏شده بود و آن اینکه حضرت آنهایی را می‏پذیرفت که از نظر درونی تعلّقات دنیایی نداشته باشند. همان اوّل حرکت از مکّه هم همین را گفت. فرمود هر کسی که حاضر است جانش را در راه خدا بدهد، بسم الله! آنجایی هم که می‏دید طرف قابل است و به درد‏بخور است و معاند نیست و مختصر زمینه‏ای برای هدایت دارد، دعوت می‏کرد و دست‏گیری می‏فرمود. مثل کاری که امام با حرّ کرد . در این‏‏گونه مواقع می‏دانید حسین(علیه‏السلام) چه کار می‏کند؟ او انسان برتر است؛ لذا اوّل یک تصرف در طرف مقابل می‏کند و تعلّقاتش را قطع می‏کند. وقتی قطع کرد، او دیگر خودش به دنبال حسین می‏دود. لازم نیست دیگر امام حسین او را با خود ببرد؛ او خودش دنبال امام حسین می‏دود.

 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت حاج آقا مجتبی تهرانی

فرآوری: محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


 پی نوشت ها :

1. سوره مبارکه توبه، آیه 111

2. سوره مبارکه انشراح، آیه 6

3. بحارالأنوار/ 34 / 252

4. بحارالأنوار/ 74 /46  

5. بحارالأنوار/70 / 103  

6. اللهوف /102 

7. اصول کافی، ج 8، ص 79   

[8] . بحارالأنوار، ج 45، ص 164

[9]. وسائل‏الشیعة، ج 15، ص 109

[10]. بحارالأنوار، ج 33، ص 250

[11]. روضةالواعظین، ج 1، ص  179

[12]. بحارالأنوار، ص 44، ص 366

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد